هشت ماهه شدنم
فدای مونس مامان. امروز گلکم هشت ماهش تموم شده چند روزی وقت نکردم به وبلاگ سر بزنم شیراز رفتیم و برگشتیم و بابا باديدن نشستنت کلی سورپرایز شد چون بهش نگفته بودم گلم خودش نشستن یاد گرفته. تولد مامان شب یلدا شیراز بودیم و بابا نتونست بیاد چون پیش آقا جون بود. همه دلشون برات تنگ شده بود. اما مامانی عسلی و بقیه خیلی سخت بود براشون که می خوایم از پیششون بیایم. قربون نشستنت که حس می کنی برای خودت مستقل شدی فدای دده گفتنت و حآلت دست دسی و سرسریت خدا پشت و پناهت باشه جگر گوشه ...
نویسنده :
یلدا
8:08