ناز دونه مامان
قشنگ مامان خیلی دوست دارم زودتر بزرگ شی ، تو داری کم کم یاد میگیری که راه بری قربون اون پاهای کوچیکت . فقط کاش انقدر زمین نمیخوردی و دل مامانو به درد نمی آوردی .امروز مامان اصلا حالش خوب نبود اما مثل روزای دیگه باید تا بیداری حواسم بهت باشه که یه وقت زمین نخوری یا چیزی نخوری آخه تو عاشق بالا رفتن از مبل و دیوار و کلا عاشق ایستادن روی پاهای نیم وجبیت هستی .همینطور میخوای همه چیزو با دهنت امتحان کنی .میگن لثت خارش داره که می خوای همه چیزو باهاش لمس کنی .و وقتی خوابی باید کارای خونه رو انجام بدم . خلاصه تو تمام وقتمو پر کردی .
خدا رو روزی هزار بار بخاطر وجود تو شکر می کنم و ازش می خوام خودش مواظبت باشه .
عزیز مامان کی میشه راه بری ؟ قدم بزنی و بیای سمتم ؟
کی میشه حرف بزنی و صدام کنی ؟ دلم میخواد این معصومیتی که تو چهرته همیشگی باشه.ناز گلم چند روز پیش توی هفت ماه و هفت روزگیت رفتیم آتلیه و از خشکلم چند تا عکس گرفتیم . زنعمو انقدر شکلک در آورد تا تو بخندی و حسابی خسته شدی .فدای خوابیدنت ؛ که تا پتو ببینی می فهمی وقت خوابه سریع انگشتتو تو دهنت می ذاری که بخوابی . توی آتلیه هم روی خز داشت خوابت می برد .
قشنگم انقدر خودتو برامون عزیز کردی که بابا اصلا طاقت دورتر نداره قربون خنده های ملیحت که هماطرافیان عکستو می گیرن و توی واتزاپ می ذارن.
دیروز بابا جون برات یه روروک خوشکل خرید. بعضی وقتا باید باهاش سرگرم شی خیلی ذوق کردی اما حالا خیلی زود دوست داری بیای بیرون.
خشکلم قراره فردا بریم شیراز پیش مامانی عسلی و...
بای