22 ماهگی ناز گل ما
عروسک خشکلم 22 ماه از متولد شدن تو و تولد دوباره من می گذرد
22 ماه با هم.
لحظه لحظه ها را با عشقت سپری کردیم و در کنارت به آرامش واقعی رسیدیم. دنيایمان با تو رنگ گلبرگ های سپيد شکوفه های بهاري گرفت و
می خواهم در هوای بودن تو نفس بکشم و با تلالو چشمان تو زندگی کنم.
از تو آموختم مهر را ، عشق را،محبت را و زيباترين جملات زندگیم را از زبان شیرین تو شنيدم.
مهر مادری را با وجود تو شناختم و با آمدنت هر لحظه بیشتر و بيشتر عاشق مادرم شدم. او که همه زندگيم را مديون مهر مادریش کرد.
سپاسگزارم ازخداوندگارم که عشق را آفرید و شما دو غنچه کوچک بهاري را به من عطا کرد.
خوشحالم وقتی که می بينم چقدر از همسن و سالانت جلوتری.
تو خیلی شیرین صحبت می کنی و همه از حرف زدن تو لذت می برن.
امشب بابا رفته عسلویه و تو هم ی چیزایی به گوشت خورده که ميگن عسلو و همش ميگي منم می خوام برم عسلو، عسل دوستي، مانیش، بابازارع و عموتو بلند کردی و می گی پاشو بريم و اونم کلی بوست کرد.